بچه آبی

در شهری دور افتاده، خانواده فقیری زندگی می‌کرد. پدر خانواده از اینکه دختر ۵ساله‌شان مقداری پول برای خرید کاغذ کادوی طلایی رنگ مصرف کرده بود، ناراحت بود چون همان قدر پول هم به سختی به دست می‏آمد. دخترک با کاغذ کادو یک جعبه را بسته‌بندی کرده و آن را زیر درخت کریسمس گذاشته بود.

صبح روز بعد، دخترک جعبه را نزد پدرش برد و گفت: بابا! این هدیه من است. پدر جعبه را از دختر خردسالش گرفت و آن را باز کرد. داخل جعبه خالی بود! پدر با عصبانیت فریاد زد: مگر نمی‌دانی وقتی به کسی هدیه می‌دهی باید داخل جعبه چیزی هم بگذاری؟ اشک از چشمان دخترک سرازیر شد و با اندوه گفت: باباجان! من پول نداشتم ولی در عوض هزار بوسه برایت داخل جعبه گذاشتم. چهره پدر از شرمندگی سرخ شد. دختر خردسالش را بغل و او را غرق بوسه کرد.

نظرات شما عزیزان:

jaber hosseini

ساعت17:33---28 بهمن 1391

سطح فکر آدما ورای سنشونه!!!

باریک دخمل کوشولو! جواب : سلام سید ، بازم ممنون که برام نطر میذاری- پدره براش پول مهم بود ولی برا فرزندش پول اصلا ارزشی نداشت و محبب جای پول را گرفته بود - موفق باشی

محمد

ساعت8:23---28 بهمن 1391

سلام داداش

کار پدره خیلی اشتباه بود ...حالا فرقی نداشت که بچه بود یا کس دیگه مهم این بود که به یادش بود حتی با همون جعبه خالی من اگه جای اون مرد بودم همون جعبه خالی خیلی برام با ارزش بود
پاسخ: سلام داش محمد ، کاملا حق با توهه ، پدر مهر و محبت رو فراموش کرده بود و همه چیزو تو پول میدید ؛ چنین آدم هایی هم هستند ، کاری نمیشه کرد - موفق باشی

دادا حسين

ساعت16:34---27 بهمن 1391

تكان دهنده بود.... جواب : سلام داش حسین ، یکی از مهم ترین ویژگی یک مطلب اینه که مخاطب رو متحول کنه ، کار من هم همینه - موفق باشی

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: